سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی
تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم
یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم
سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه
هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه
جایی که من تنها شدم شب قبله گاه آخره
اینجا تو این قطب سکوت کابوس طولانی تره
من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنو
اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو
هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه
اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه
هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه
این روزا گوزن رو سر نمی برن
میشکنن شاخشو میفرستن تو باغ
این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گله شونو میکوبن به طاق
این روزا آخر نمایشا بد شده
همه نقش همو بازی می کنند
اونایی که چشمشون به قدرته
هم پیاله هاشو راضی می کنند
نمی دونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر میزنه
اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چند تا چاقو پشت قیصر می زنه
نمی دونم اگه برگردیم عقب
داش آکل به عشق کی سر می کنه
اگه رستمو ببینه روی خاک
پشتشو بازم به خنجر می کنه
پای روضه ی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه
دوره ای که عاقلاش زنجیرین
سوته دل شدن یه دیوونگیه
این روزا دوره ی غیرت کشیه
کی می دونه قیصر این روزا کجاست
بکشی و نکشی می کشنت
این جا بازارچه ی آق منگلیاست
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم
هر روز این تنهایی رو فردا تصور میکنم
هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده