شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

دانلود 6 البوم زیبا از شهیار قنبری



برای ورود به صفحه ی دانلود اینجا کلیک کنید

دانلود 16 البوم زیبا از داریوش اقبالی

دانلود 16 البوم زیبا از داریوش اقبالی



برای رفتن به صفحه ی دانلود اینجا کلیک کنید

نادر نادر پور



پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیال
یک شب ترا ز مرمر شعر آفریده ام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام
بر قامتت که وسوسه
ی شستشو در اوست
پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیده ام ز چشم حسودان ، نگاه را
تا پیچ و تاب قد ترا دلنشین کنم
دست از سر نیاز بهر سو گشوده ام
از هر زنی ، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی ‚ کرشمه ی رقصی ربوده ام
اماتو چون بتی که به بت ساز ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای
مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که ترا ساخت ، کنده ای
هشدار ! زانکه در پس این پرده ی نیاز
آن بت تراش بلهوس چشم بسته ام
یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند
ببینند سایه ها که
ترا هم شکسته ام

احمد شاملو

یکی بود،یکی نبود، زیر گنبد کبود
لخت و عور ،تنگ غروب،سه تا پری نشسته بود
پری ها گشنتونه، پری ها تشنتونه
پری هاخسته شدین، مرغ پر بر بسته شدین
چیه این های هایتون،گریتون وای وایتون
پری ها هیچی نگفتن،زار و زار گریه می کردن
مثل ابرای بهار گریه می کردن پری ها
چتون زار می زنین توی این صحرای دور
توی این تنگ غروب
نمیگین برف میاد، نمیگین بارون میاد
نمیگین گرگه میاد می خوردتون
امشب تو شهر چراغونه
مردم ده مهمون مان / با دنب و دنب شهر میان
دایره و دنبک می زنن / می رقصن و می رقصونن
غنچه خندون می ریزن / نقل بیابون می ریزن
های می کشن / هوی می کشن
پری های نازنین

فروغ فرخزاد

زنده اما حسرت زادن در او
مرده اما میل جان دادن در او
خود پسند از درد خود نا خواستن
خفته از سودای برپاخاستن
خنده ام غمناکی بیهوده ای ننگم از دلپاکی بیهوده ای
غربت سنگینم از دلدادگیم
شور تند مرگ در همخوابگیم
نامده هرگز فرود از با م خویش
در فرازی شاهد اعدام خویش
کرم خاک و خاکش اما بویناک
بادبادکهاش در افلاک پاک

سهراب سپهری

ببین ، همیشه خراشی است روی صورت احساس
همیشه چیزی ، انگار هوشیاری خواب ،
به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت
و روی شانه ما دست می گذارد
و ما حرارت انگشت های روشن او را
بسان سم گوارایی کنار حادثه سر می کشی

سهراب سپهری

پشت شیشه تا بخواهی شب ؛
در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با موج .
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد ،
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند .
خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد :
یک فضای باز ، شن های ترنم ، جای پای دوسـت ....