من نه همیشه خوب تو,من نه بدم نه بدترین
نه از تو کم ,نه بیش از این ,نه اولین نه آخرین
نه از تبار شبنم ام ,نه از سلاله ی علف
من همگی سایه ی تو,تا شده بر روی زمین
بی خود تو بی خودی ام ,مست ترین مست زمین
میکده های بسته را ,خسته نشسته در کمین
من نه به اندازه ی تو ,من نه کم از قالب تو
من همه شعرومن غزل ,صاحب شعری به یقین
غریبه ی تازه ی تو,صبح دروغین تو شد
در این طلوع بی حیا ,زوال سایه را ببین
این چه شریک سفره ای که نان نداده دست تو
برای کوچ آخرت ,اسب تو را نکرده زین
همسفر تازه ی تو ,هرزه ی کوچه های شب
منتظر خسته تویی ,بی خبر خانه نشین
ای تو تمام من, من با تو خودی تر از توام
بی تو درخت بی زمین,حلقه ی لخت بی نگین