شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

مست چشات

اون دوتا مست چشات
منو خوابم میکنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم میکنه

اون دوتا مست چشات
منو خوابم میکنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم میکنه

داره میمیره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات

مثل یک رویای خوش
پا گرفتی تو شبام
از یه دنیای دیگه
قصه ها گفتی برام

هنوز از هرم تنت
داره می سوزه تنم
از تو سبزه زار شده
خاک خشک بدنم

دستای عاشق تو
منو از نو تازه ساخت
دل نا باور من
جز تو عشقی نشناخت

داره میمیره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات

ناجی شرق

من تو را می بینم استخوانی بر پوست
به گدایی رفتی بر در دشمن و دوست
من تو را می بینم تشنه تر از دیروز
آن که نان می دهدت نان تو در کف اوست
خاک تو سفره ی تو سفره ی تو از کیست
سفره ی دنیا پر سفره ی تو خالیست
همه جا منتظرند همه کس می پرسند
ناجی شرق کجاست؟آن که جنس خود ماست
ناجی شرق تویی ناجی شرق منم
من که با دیدن توهمه جا می شکنم
من که با دیدن توهمه جا می شکنم
از چه رو خاک زمین شده تقسیم چنین
یک جهان صدها دست مرزها مرز شکست
من جهان سوم تو جهانی دیگر
سهم تو هرچه که هست سهم من خون جگر
سهم از ما بهتران ثروت و امن و امان
سهم پا برهنه ها فقر و زندان و بلا
در میان سه جهان مرز و دیوار از اوست
دشمن بازی ساز رفته در قالب دوست

صدام کردی

تو از متن کدوم رویا رسیدی که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد

که از رنگ صدات دریا  شکفت و نگاه من پر از رنگین کمون شد

تو از خاموشی دلگیر رویا صدام کردی صدام کردی دوباره

صدا کردی منو از بغض مهتاب از اندوه گل و اشک ستاره

صدام کردی صدام کردی نگو نه اگر چه خسته و خاموش بودی

تو بودی و صدای تو صدام زد اگر چه دور و ظلمت پوش بودی

تو چیزی گفتی و شب جای من شد من از نور و غزل زیبا شدم باز

تو گیج و ویج از خود گم شدن ها من از من مردم و پیدا شدم باز

از این تک بستر تنهایی عشق از این دنج سقوط آخر من

صدام کردی که برگردم به پرواز به اوج حس سبز با تو بودن

صدام کردی که روی خاموشی من یه دامن یاس نورانی بپاشی

برهنه از هراس و تازه از عشق توی آغوش جان من رها شی

 

وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی گم میشه آفتاب
خاکستر میشه حریر مهتاب
از رفتنت من پر میشم از شب
شب دلهره شب اضطراب

وقتی تو نیستی دنیا شب میشه
شب از دل من شب تا همیشه
بی تو هر نفس تکرار ترسه
لحظه لحظه نیست نبض تشویشه

بی تو نه صدا مونده نه آواز
نه اشک غزل نه ناله ساز
بالی اگه هست از جنس کوهه
از رنگ خاک و حسرت پرواز

هیچکی عاشقت اینجور که منم
نبود و نشد لاف نمیزنم
من از تویی که بد کردی با من
گله میکنم دل نمیکنم

هیچکی عاشقت اینجور که منم
نبود و نشد لاف نمیزنم
من از تویی که بد کردی با من
گله میکنم دل نمیکنم

بی تو نه صدا مونده نه آواز
نه اشک غزل نه ناله ساز
بالی اگه هست از جنس کوهه
از رنگ خاک و حسرت پرواز

بی تو نه صدا مونده نه آواز
نه اشک غزل نه ناله ساز
بالی اگه هست از جنس کوهه
از رنگ خاک و حسرت پرواز

یه روزی

اگه آسمون گرفته / اگه خورشید پشت ابراس
اگه گریه سهم امروز / اگه تردید رنگ فرداس

اگه عشق تو دلا مرده /اگه برقی تو چشا نیس
اگه تو سکوتِ کش دار/کسی تو فکر صدا نیس


اگه یک نفس رهایی / جرم هر روز ستارس
اگه بوسیدن گلها / ترس و تهدید دوبارس


یه روزی که خیلی دور نیست / میشه نوبت پریدن
صف به صف قناری میشیم / برای ستاره چیدن


یه روزی دوباره خورشید / رد میشه از بغض ابرا
دوباره بوسه و لبخند / میشه سرگرمیِ دنیا


شعله ی بی وقفه ی عشق / میزنه رو تن ظلمت
تو همین روزای تو راه / میشکنه شیشه ی وحشت


یه روزی که خیلی دور نیست / میرسه فصل شکفتن
بی هراس از شب و تکرار / از حضور خنده گفتن


میشه فردای من و تو / لب به لب شعر رسیدن
رو تن دیوار کهنه / نقش آزادی کشیدن