شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

سهراب سپهری

ببین ، همیشه خراشی است روی صورت احساس
همیشه چیزی ، انگار هوشیاری خواب ،
به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت
و روی شانه ما دست می گذارد
و ما حرارت انگشت های روشن او را
بسان سم گوارایی کنار حادثه سر می کشی

سهراب سپهری

پشت شیشه تا بخواهی شب ؛
در اتاق من طنینی بود از برخورد انگشتان من با موج .
در اتاق من صدای کاهش مقیاس می آمد ،
لحظه های کوچک من تا ستاره فکر می کردند .
خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد :
یک فضای باز ، شن های ترنم ، جای پای دوسـت ....