شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

                  

سراب رد پای تو

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم

واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

اینجا چراغی روشنه

هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه

جایی که من تنها شدم شب قبله گاه آخره

اینجا تو این قطب سکوت کابوس طولانی تره

من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنو

اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو

هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه

قیصر

این روزا گوزن رو سر نمی برن

میشکنن شاخشو میفرستن تو باغ

این روزا طاقو نمیریزن سرش

سر گله شونو میکوبن به طاق

این روزا آخر نمایشا بد شده

همه نقش همو بازی می کنند

اونایی که چشمشون به قدرته

هم پیاله هاشو راضی می کنند

نمی دونم اگه برگردیم عقب

دل طوقی واسه کی پر میزنه

اگه فرمونو یه شب دوره کنن

چند تا چاقو پشت قیصر می زنه

نمی دونم اگه برگردیم عقب

داش آکل به عشق کی سر می کنه

اگه رستمو ببینه روی خاک

پشتشو بازم به خنجر می کنه

پای روضه ی خودت گریه نکن

وقتی گریه ننگ مردونگیه

دوره ای که عاقلاش زنجیرین

سوته دل شدن یه دیوونگیه

این روزا دوره ی غیرت کشیه

کی می دونه قیصر این روزا کجاست

بکشی و نکشی می کشنت

این جا بازارچه ی آق منگلیاست

دنیای این روزای من

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

 

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم

هر روز این تنهایی رو فردا تصور میکنم

هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

 

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

 

عکس

                girl

خواب نوشین

خواب خوشی وقت سحر دیدم و یادم نرود
روی تو با دیدهء تر دیدم و یادم نرود
پرده از رازت کشیدم، سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم تا نشستی
روی دامانت فتادم، عقدهء دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم رنج هستی
ای خوش آن دم، آن غرور خواب نوشین
وان نشاط وان سرور وصل دوشین
با تو میگفتم غم و درد جدایی
همچنان می با نوای بی نوایی
وای از این دیر آشنایی
روی دامانت چو اشک افتاده بودم
ناله های عاشقی سر داده بودم
که ای جفاجو کن وفایی
دامن از دستم کشیدی، همچو بخت از من رمیدی
من ز خواب ناز خود، ز آواز خود ناگه پریدم
غیر اشک و بستری از دیده تر دیگر ندیدم
او سر یاری ندارد، قصه کوته،
رنج عاشق خواب و بیداری ندارد