شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

عجب صبری خدا دارد !

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم
.
همان یک لحظه اول، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر، ویرانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسنه

چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم

نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پیمانه میکردم
.
عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

که می دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

نه طاعت میپذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده

پاره پاره در کف زاهد نمایان ، سبحه صد دانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو، آواره و دیوانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را، پروانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

بعرش کبریایی، با همه صبر خدایی

تا که میدیدم عزیز نابجایی، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد

گردش این چرخ را وارونه ، بی صبرانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم

که میدیدم مشوش عارف و عامی

ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه میکردم

عجب صبری خدا دارد
!
چرا من جای او باشم

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و

تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد

وگرنه من بجای او چو بودم

یکنفس کی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه میکردم

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد

love

                 love

کوچه ی بن بست

میون این همه کوچه که به هم پیوسته


کوچه ی قدیمی ما ، کوچه ی بن بسته


دیوار کاه گلی یه باغ خشک که پر از شعرهای یادگاریه
 

مونده بین ما و اون رود بزرگ که همیشه مثل بودن جاریه


صدای رود بزرگ ، همیشه تو گوش ماست


این صدا ، لالایی خواب خوب بچه هاست


کوچه اما هرچی هست ، کوچه ی خاطره هاست


اگه تشنه ست ، اگه خشک ، مال ماست ، کوچه ی ماست

 

توی این کوچه به دنیا اومدیم ، توی این کوچه داریم پا می گیریم
 

یه روز هم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچه ی بن بست بمیریم


اما ما عاشق رودیم ، مگه نه


نمی تونیم پشت دیوار بمونیم


ما یه عمر تشنه بودیم ، مگه نه
 

نباید آیه ی حسرت بخونیم

میون این همه کوچه که به هم پیوسته
 

دست خسته مو بگیر ، دست خسته مو بگیر


تا دیوار گلی رو خراب کنیم


یه روزی ، هر روزی باشه دیر و زود
 

می رسیم با هم به اون رود بزرگ
 

می رسیم با هم به اون رود بزرگ
 

تن های تشنمون رو ، تن های تشنمون رو


می زنیم به پاکی زلال رود ، پاکی زلال رود
 

دست خسته مو بگیر ، دست خسته مو بگیر


تا دیوار گلی رو خراب کنیم ، دست خسته مو بگیر

کلافه

برو اگه میخوای بری ،
دلت نسوزه واسه من !!
اینجوری که کلافه ای
بد تره خب ، دل رو بکن !!
بکن دل و از این همه خاطره های روی آب
فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من !!
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن ..
من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری
چون میدونستم که تو از اول راه مســـافری !!
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم
رحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دلو بکن
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم

بن بست

من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه
من نمیتونم بسازم خونه رویاتو
حیف پای من بریزی همه دنیاتو
من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی
من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه

خیلی ممنون

خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم

فرشته

فرشته، اومدی از دور، چطوره حال و احوالت؟
یکم تن خسته ی راهی، غباره رو پر و بالت!
فرشته ،اومدی از دور، ببین از شوق تابیدم !
می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم!
چه خوبه اومدی پیشم، تو هستی این یه تسکینه !
چقدر آرامشت خوبه ، چقدر حرفات شیرینه !
فرشته ، آسمون انګار، خلاصه س تو دو تا بالت!
تو می ګی آخرش یک شب ، میان از ماه دنبالت !
میان، می ری ، نمی مونی ، تو مال آسمونایی !
زمین جای قشنګی نیست ، برای تو که زیبایی !
تو می ری...آره می دونم ! نمی ګم که بمون پیشم!
ولی تا لحظه رفتن، یه عالم عاشقت می شم !