از ندامت سوختم ، یا رب گناهم را ببخشمو سپید از غم شدم،روی سیاهم را ببخشظلم را نشناختم ، ظالم ندنستم که کیستگوشه چشمی باز کردم ،اشتباهم را ببخشابر رحمت را بفرما ، سایه ای آرد به پیشاین سر بی سایبان بی پناهم راببخشاز گلویم گر صدایی نابجا آمد برونتوبه کردم، سینه پر اشک وآهم را ببخشای زمان برزیگر کوری شدم در کار کشتکشتزارم را مسوزان وگیاهم را ببخشدیگر ای طوفان غم ، در باغ ما سروی نماندبیدهای خشک برگ رنجگاهم راببخشجلوه های باورم یارا حبابی پوچ بودرنگ جو چشم دوبین کج نگاهم را ببخش