به رسم مرغ دریایی
پر از پر تماشایی
به سوز ساز تنهایی
در این سیلاب زیبایی
برقص...برقص...
به پیچ و تاب یک پیچک
به شکل آخرین میخک
به یاد شمعی در رگبار
دو سایه در هم بر دیوار
برقص
برقص
بغلم کن...
سازهای غربت ، سازهای ناکوک
شعر، بادامی تلخ ، سوگوار دلپوک
برگها زرد زرد ، وقتی هوا نیست
بوسه سرد سرد ، صدا صدا نیست
زخم هم چه بیهوش ، هیچ کس با ما نیست
شب چنان تیره ، که شب پیدا نیست
شب هم پیدا نیست،...
شب هم پیدا نیست....
عشق اما پیداست
عشق اما پیداست
حرف حرف فرداست
کار بچه هاست
طاق ها بی کاشی ، راه ها مثل هم
حرف ها شاعر کش ، بغض ها بی شبنم
دست ها افتاده ، سرها خمیده
چشم ها خشکیده، عطرها پریده
ماه هم دور دور ، آه اما نزدیک
روز هم بی روزن ، سرد ، سرد و تاریک
چه سرد و تاریک، چه سرد و تاریک
عشق اما پیداست
عشق اما پیداست
حرف حرف فرداست
کار بچه هاست
دست نقاش از همه تنها تر ، پرده ها را شسته زیر باران
آخرین شاعر پرید و دود شد ، شعرش از هر دشنه ای آویزان
شاپرک افتاده در جوهردان ، یاس بی سر، وقف مرهم گاه
ای یقین سبز مثل معجزه ، سایه ی آمدن تو در راه
روز باید باشد ، عشق اما پیداست ....
هیچ کاری خوشتر از کار تو نیست
هیچ یاری مثل شهیار تو نیست
کار رفتن تا قله ها بلندیها
کار سقوط از اوج تو به زیر پا
کار خوب قطره قطره باران شدن
گم شدن در آبی ترین جای دریا
هیچ کاری خوشتر از کار تو نیست
هیچ یاری مثل شهیار تو نیست
کار به دنیا آمدن ، کار دشوار
درک دلتنگی های زن ، کار ایثار
کار از بر کردن تو ، پیرهن تو
بهترین غزلناز من ، بهترین کار
هیچ کاری خوشتر از کار تو نیست
هیچ یاری مثل شهیار تو نیست
کار فهمیدن زن ،
کار تمام وقت من
کار خوب سر زدن
از عطر تو سر رفتن
هیچ کاری خوشتر از کار تو نیست
هیچ یاری مثل شهیار تو نیست
اره راسته این درسته
دست من دست کنیزه
شما صاحب اختیاری
دست هاتون برام عزیزه
شما معصوم و صبوری
شما انگار خود نوری
همه جا هستی و نیستی
همیشه فقط یه جوری
ادامه در ادامه ی مطلب...
وی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی رنگی
بوی یاس جا نماز ترمه ی مادر بزرگ
با اینا زسمتون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب
با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه ها
با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذوشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی هوس یه اب تنی
با اینا زمستون و سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
با اینا بهارو باور میکنم
اهل طاعونی این قبیله مشرقی ام
تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه ، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله ، تن پوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من ، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من ، هر چی می کارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاقی اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ، ساقه گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنه یک قطره آب
بوی گندم مال من ، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من ، هر چی می کارم مال تو
شهر تو ، شهر فرنگ / آدم هاش ترمه قبا
شهر من ، شهر دعا / همه گنبداش طلا
تن تو ، مثل تبر / تن من ریشه سخت
تپش عکس یک قلب / مونده اما رو درخت
بوی گندم مال من هر چی می کارم مال تو
نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مساٿری ، خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هر کس که هست هر کس که نیست داد می زنم
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو