شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

شمع شعر مهتاب شراب

آهنگ های قدیمی، عکس و اشعار عاشقانه

رویای واقعه ای

واسه ی دیدن بارون اشکام ، دوباره خاطره هامو سوزوندم


ولی تو اینجا نبودی ببینی ، چجوری پای نگاه تو موندم
تو نبودی که ببینی دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده
منی که بی تو یه لحظه نبودم ، کی دل خاطره هاتو شکونده
میون رنگ عجیب نگاهت ، یکمی فاصله مونده تا دریا
تا دل خسته نفس به نفس شه ، تو بیا واقعی شو خود رویا
واسه ی دیدن ساحل چشمات ، همه ی دار و ندارم رو میدم
واسه ی شادی قلبت عزیزم ، همه احساس تو قلبم رو میدم
نمیدونم….. نمیدونم….. نمیدونم…..
نمیدونم….. نمیدونم….. نمیدونم…..
واسه ی دیدن بارون چشمام ، همه ی خاطره هامو سوزوندم
آخه تو اینجا نبودی ببینی ، چجوری پای نگاه تو موندم
تو نبودی که ببینی دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده
منی که بی تو یه لحظه نبودم ، کی دل خاطره هاتو شکونده
میون این همه دوری مفرط ، چجوری میشه دستاتو بگیرم
حالا که خسته ی بغضم عزیزم ، تو نذار اینجوری بی تو بمیرم
نمیتونم….. نمیدونم…..
میون رنگ عجیب نگاهت ، یکمی فاصله مونده تا دریا
تا دل خسته نفس به نفس شه ، تو بیا واقعی شو خود رویا
واسه ی دیدن ساحل چشمات ، همه ی دار و ندارم رو میدم
واسه ی شادی قلبت عزیزم ، همه احساس تو قلبم رو میدم
نمیدونم….. نمیدونم….. نمیدونم…..
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد